مرداب و باتلاق نگاه کارآفرین
اینجا مرداب و باتلاق واقعی هستش. قدیمیهای اینجا تو مرداب گیر کردن و همش دست و پا میزنن برای اینکه برگردن بانک، چون میدونند ته این شرکت نیستی و نابود هست و چون به این کار عادت کردند نمیتونن به موقعیتی که براشون درست شده و مثل دستی که براشون دراز شده از این مرداب بیان بیرون و برن جای دیگه کار کنند منتظرن فرجی بشه تا برگردن بانک چرا که زمانی تو بانک بودن شرایط خیلی خوبی داشتند.
افراد جدید هم مثل من که شناختی از بانک ندارند و تازه اینجا میفهمند تو شرکت چه خبره سعی میکنن در زودترین زمان ممکن استعفا بدن برن.
تقریبا بالای ۵۰ درصد شرکت اینطرف آنطرف رزومه میدن.
اینجا باتلاق فکری هم هست چون با دیدن تفکر مدیران شرکت که نه همه تفکر مال مدیرعامل شرکته متوجه میشید توی مغزش باتلاق واقعی هست چون تو هر موردی دست و پا میزنه که بگه میفهمه ولی هرچی میگه بیشتر فرو میره و میفهمی که بسیار مبتدی هستش.
از وجنات مدیرعامل شرکت واقعا حیرزده میشید.
در مورد وجناتش خیلی اینجا صحبت شده ولی من به چشم خودم دیدم
طوری به یه خانم نگاه زیرچشمی میکنه که سریع میشه حس کرد چه هدفی داره ، حالا اگه حواسش نباشه کسی داره نگاهش میکنه دیگه کامل مشخصه.
مدیر منابع انسانی که خیلی خیلی عذاب آوره، هیچ کاری نمیتونه انجام بده.
هیأت مدیره فقط یه خانمی میشناسم که آن هم معلوم نیست از کجا آوردنش که چیزی بارش نیست.
طوری که قدیمیهای اینجا از بانک تعریف میکنن آدم فکر میکنه تو بهشت بودند و الان تو جهنم هستن، نمیدونم بانک بهشت بوده یا نه ولی اینجا جنگله. جنگ اعصاب اینجا پیدا میکنی.
نه تنها اینجا نیست میشه هولدینگ و بانک هم نیست میشن.
بی فکترین شرکتی که میتونید تصور کنید همین شرکت و بانک کارآفرین هست. فقط در نظر بگیر سیستم بانکی در اختیار خودش با ۱۵ سال که کار و توسعه داده شده داشته ۶ ماه قبل با هزینه صدها میلیاردی رفتن سراغ سیستم بانکی پاسارگاد و این سیستمو کنار گذاشتن.
نمیدونید چقدر اینا بدون تفکر تصمیم میگیرند.
از دلایلی که من آمدم تو این شرکت یکی از دوستات میگفت سیستم بانکی عالی دارند راست هم میگفت. با چند نفر از قدیمیهای این سیستم حرف زدم و کلیات این سیستم بهم گفتن دیدم چقدر فوق العاده بوده.
یکی از افراد در مورد مدیرعامل بانک برام صحبت کرد خیلی شناختی ازش نداشتم ولی زمانی که مدیرعامل نگاه بانک و شناختم و بهم گفتن که این فرد مثل پسر مدیرعامل بانک میمونه کاملا ازش شناخت پیدا کردم گفتم پس فاتحه...
مخلص کلام اینکه سقوط کارآفرین و شرکت نگاه بانک مثل روز روشنه.
چقدر خوش به حالتون شد که حوصله داشتم و اینارو گفتم پس تا میتونید از چند فرسخی بانک کارآفرین و شرکتهاش رد نشید.
چقدر حرف زدم دهنم کف کرد😆 ببخشید یعنی دستم خسته شد.
دقیقا مثل باتلاق هستش.
من خودم قدیمی بانک هستم و گیر کردم اینجا.
دلیل اصلیش اینه که حس میکنم ظلمی که بانک با ما انجام داده و باید جبران کنه.
راجب بهشت بودن بانک باید بگم که نسبت به اینجا بهشت بود.
راجب مدیرعامل شرکت درست گفتی ما که شناخت کافی داریم ازش ولی شما وقتی در مورد موضوع فنی حرف میزنه دقیقا میتونید بفهمید که تهی هست.
راجب چشم ناپاکیش هم نظرم با شما چون من بارها بیرون از بانک و شرکت هم دیدمش که خیلی بدتر هست اينجا سعی میکنه حفظ ظاهر کنه.
راجب هییت مدیره و مدیر منابع انسانی هم درسته البته هیت مدیره بدبختا هیچ هیچ هیچکارن.
راجب کربانکینگ دقیقا سیستم عالی داشتیم ولی سر اهداف سیاسی و بخوربخورشون کنار گذاشتن.
راجب مدیرعامل بانک هم نتایج کارش اینجا مشخصه که چکاره هستش.
فضای مسموم این شرکت حاصل رفتار مدیرعامل هستش
من این روزها اینجا افسردگی گرفتم چقدر تو زندگی شوق داشتم که کارآفرین و این شرکت و مخصوصا این مدیرعامل نالایق شرکت ازم گرفتند
آنقدر اینجا اذیت شدم که شدیدا نیاز به تراپی دارم.
مدیرعامل نگاه که حکمرانی راه انداخته، مثل آدمهای تازه به دوران رسیده هیچی ندیده همش درگیر اینه که پوز این صندلی بده، صندلی که آقای معاونت فناوری برای اینکه دزدیهای خودشو پیش ببره تقدیم کرده بهش.
در بیشرف بودن مدیرعامل هیچ شکی وجود نداره کسی هست بتونه حرف منو تائید نکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من فکر میکنم علت اینکه بعضی از پرسنل قدیمی آنجا نمتونن استعفا بدند اعتماد بنفس پایینشون هست
بعضی ها به خاطر شرایط بد اقتصادی میترسند انتقادی کنند یه دفه مدیرعامل هم چیزشو غیر از حقوقش صفر کننه کی به کیه کسی نمیتونه بهش بگه چرا کارانه رو اینقدر پایین دادی
نگاه بانک افتضاح ترین شرکتی بود با محیط کاری به شدت سمی که من توش کار کردم. چند ماه هست از استرس انجا دور شدم نفس راحت دارم میکشم. محیط کار جدیدمو بهترین محیط کاریم نیست ولی وقتی از ان محیط افتضاح نگاه امدم محیط کار جدیدم حس میکنم بهترین جای دنیا هست. تقریبا یکسالی که نگاه بودم تا اخر پاییز سال قبل خوب نبود که مدیرعامل عوض شد اوضاع بشدت افتضاح شد. تو چند ماهی که با این مدیرعامل جدید کار کردم فهمدیم که ی ادم تازه به دوران رسیده هست که از شوق رسیدن به این پست ذوق مرگ شده. وقتی دستوری میده حس میکنه پادشاه هست انقدر دستور دادن بهش مزه میده که چشماش برق میکشه. مشخصه که انتظار رسیدن به این پستو نداشته. چند ماه اخر منم حس کردم تو باتلاق گیر کردم که به خودم امدم استعفا دادم و راحت شدم.